صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
2 سال قبل
0

معنی واژگان درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

نام آور

معروف، مشهور

بی همتا

یگانه، یکتا

نای

نی

کهن

قدیم، گذشته

نگهبان

محافظ، پاسدار

سامِ نریمان

سام، پسرِ نریمان

نکو

نیکو، خوب، پسندیده

برسان

مانند، مثل

عاجز ماندند

درمانده و ناتوان شدند

خاندان

خانواده، دودمان

اندوهگین

ناراحت، غمگین

جرئت

شجاعت، دلیری

شیردل

دلیر، شجاع

یزدان

خداوند، پروردگار

دیدار

دیدن، ملاقات کردن

شرمسار

خجالت زده، شرمنده

بُد

مخفّف «بود» است

جفا

ستم، ظلم ، بیداد

آشیانه

لانه

روزگاری دراز

زمانی طولانی

موبَدان

روحانیانِ زرتشتی

پوزش طلبید

عُذرخواهی کرد

سران سپاه

فرماندهان لشکر

روان شدند

به راه افتادند

پیمودن

راه رفتن، طی کردن

پیوسته

مدام، پی در پی

درجه

مرتبه، مقام

اطبّا

جمع طبيب، پزشکان

علاج

درمان

سرای

خانه، کاشانه

خُفت

خوابید

فَربه شود

چاق شود

فرموده بود

دستور داده بود

صحّت

سلامتی، تندرستی

شید

خورشید، روشنایی، آفتاب

آفرین

تحسین، ستایش، مدح-

معالجت

معالجه کردن، درمان کردن

گنجینه

خزانه، جای گنج، مخزن

دامنه

کناره، حاشیه، قسمت پایین کوه

بر آمد

در این درس به معنی «گذشت»

دهان به دهان گشت

 کنایه از در همه جا گفته شد

تصوّر می کرد

اندیشه می کرد، خیال می کرد

بفکند خوار

با خفّت و ذلّت، دور انداخت

سرزنش

نکوهش، بازخواست کردن، ملامت

بی آزارت

بی آزار تو، بدون زحمت دادن به تو

سیمرغ

مرغی افسانه ای که آن را پادشاه پرندگان دانسته اند

تصوّر

چیزی را در ذهن مجسّم ساختن، گمان، اندیشه

هَريسه

نوعی آش، حلیم، غذایی است از گوشت و حبوبات

وَه

کلمه ای است برای نشان دادن تعجّب یا تحسین

مهر بُبرید

عشق و محبّتش را قطع کرد، به او محبّت نکرد

گردن کشان

در شاهنامه به معنای پهلوانان، بزرگان و قدرتمندان

بزرگان

در این جا یعنی انسان های بزرگوار که مقام اجتماعی بالایی دارند

طبل

ساز بزرگ به شکل استوانه که بر دو طرف آن پوست نازکی کشیده شده است و با کوبیدن چوب مخصوص بر آن نواخته می شود

به لرزه در آمد

صدای طبل و نی از بس که زیاد بود، انگار دشت از شدّت این صداها می لرزید، صدای بسیار شدید

دستان

دستان یا زال، اسم پدر رستم است و پدر بزرگ سهراب می باشد (سهراب، فرزند رستم است) در لغت «دستان» به معنی مکر و حیله است

سخت (پای او سخت ببستند)

محکم

برین (چون بهشت برین)

اعلی، بالا

نسبت سهراب و رستم با پدربزرگ و جدّشان چنین است

نریمان  ß  سام  ß  زال (دستان)  ß  رستم  ß  سهراب


سایر مباحث این فصل